سلام

من هورادم 17 ساله از مشهد

قضیه مال دو سال پیشه که تازه اسباب کشی کرده بودیم و تو محله جدیدمون یک خونه خرابه بود و عجیب بود که تخریب نکرده بودن هیچکی هم توش نبود

ساعت 12 شب بود که به خونه

 جدید رسیدیم من واسه گشت زدن تو محله داشتم همینجوری تو خیابون راه میرفتم و به خونه هه رسیدم 

به سرم زد که برم توشو بگردم ولی ترسیدم و تا درو کردم که بیام داخلش بیرون رفتم 

داشتم از خومه دور میشدم که احساس کردم یک چیزی پشت سرم داره میاد

مضطرب شدم ، با ترس اومدم پشت سرمو ببینم و وقتی برگشتم به معنا واقعی کلمه سکته رو زدم موجودی دیدم با صورت تقریبا محو و چشمایی که بهم زل زده بودن

خشکم زده بود نمیدونستم چیکار کنم فقط جیغ میزدم

وقتی همسایه هامون اومدن از هوش رفته بودم

وقتی پا شدم ماجرا رو گفتم

همسایمون اقا نادر میگفت اون خونه مال زنی بوده که شوهرش بهش خیانت میکنه و اونو تو اتیش میسوزونه

شب که رفتیم تشکا رو پهن کنیم  و بخوابیم احساس کردم یک چیزی سعی داشت میکرد که هولم بده و من سریع دویدم چراغارو روشن کردم ولی چیزی نبود

فکر کردم که انگار من توجه اون رو جلب کرده بودم .

همینجوری اذیتم میکرد تا که عصبانی شدم و رفتیم پیش سید محلمون و اونم چندا تا حرف بالا سرم گفت و ازون موقع ندیدمش و ازون محله هم رفتیم .

ممنون که خوندید


مجله ترس و دلهره خونه ,تو ,رو ,رفتیم ,محله ,سرم ,کردم یک ,به خونه ,احساس کردم ,تو محله ,و ازونمنبع

داستان ترسناک واقعی شماره 6

داستان واقعی ترسناک شماره 5

داستان ترسناک واقعی شماره 4

رمان ترسناک،هیجانی و شیطانی«آیریس» قسمت 12

رمان ترسناک،هیجانی و شیطانی «آیریس» قسمت 11

داستان ترسناک واقعی شماره 2

داستان ترسناک واقعی شماره یک

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پخش کاشی نایین دانلود کده فروش لوازم یدکی جرثقیل به صورت اینترنتی غرور وبلاگ کاست های نایاب ایرانی یونولیت استاندارد بهترین آهنگ های جدید Golmahd متین کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. شرکت خرید و فروش فلزیاب 09102191330